95/5/21
9:26 ص
بسم الله الرّحمن الرّحیم
مسئله معاد و جاودانگى از نظر اهمیّت بعد از مسئله ی توحید مهمترین مسئله دینى و اسلامى است و پیامبران آمدهاند که مردم را به دو حقیقت معتقد کنند یکى مبداء (خدا) و یکى معاد (قیامت). مسئله معاد در ردیف ضروریات دین است و انکار آن موجب ارتداد است. با توجّه به آیات و روایات مىتوان این چنین برداشت کرد که همانطور که انسان باید خداشناس باشد لازم است معادشناس هم باشد. معاد جزء اصول دین است ولى فرع و طفیلى نبوّت است اما سرّ اینکه معاد را جزء اصل دین قرار دادهاند نه صرف این بوده است که یکى از ضروریات دین و از توابع نبوّت است بلکه یک مسئلهاى بوده است که راه استدلال بر آن - لااقل تا اندازهاى - باز بوده و قرآن مىخواسته است که مردم به مسئله ی قیامت به عنوان یک مسئله ی مستقل اعتقاد پیدا کنند.
انسان در آن دنیا آن چنان است که اینجا خودش را بسازد یعنى رابطه و پیوستگى بسیار شدیدى میان زندگى دنیا و آخرت برقرار است. اساساً در آن دنیا هر کسى در وضع خودش هست بدون آنکه تأثیرى در وضع دیگرى داشته باشد.
شهید مطهرى در کتاب زندگى جاوید و حیات اخروى ابتدا به تبیین ضرورت بحث معاد مىپردازد و در نهایت نتیجه مىگیرد که اصل معاد یکى از مهمترین ارکان جهانبینى اسلامى است. ایشان در ادامه به تبیین منبع و منشاء ایمان به حیات اخروى مىپردازد و این منبع را قبل از هر چیز وحى معرّفى مىکند و نتیجه مىگیرد که درجه ی ایمان افراد به حیات اخروى ناشى از درجه ایمان فرد به اصل نبوت و ثانیاً سطح معارف و تصوّر فرد از اصل معاد است.
معاد از شروط مسلمانى است. رسول الله (ص) پس از اصل توحید به مهمترین اصلى که توصیه فرموده است اصل معاد است. در قرآن کریم آیات زیادى در مورد معاد و به طور کلى عالم پس از مرگ وجود دارد. منتها در 12 آیه رسماً پس از ایمان به خدا از ایمان به روز آخر یاد کرده است.
منبع: سایت پژوهشگاه علوم فرهنگ اسلامی، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دانشنامه ی موضوعی قرآن، مقاله ی معاد و جاودانگی از منظر استاد شهید مطهری، نویسنده مصطفی شهیدی نسب.
"موفق و مؤید"
95/5/17
11:30 ع
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلام و صلوات بر نبی مکرّم اسلام(ص) و ائمه ی معصومین(ع) و با سلام و تحیّت به پیشگاه امام عصر مهدی موعود(عج)، مقدّمه ی وبلاگ گفتمان دانایی تقدیم می گردد.
ابتدا لازم است به واژه های «گفتمان» و «دانایی» اشاره نموده و این واژه ها را به اختصار تعریف نماییم.
واژه ی «گفتمان» از واژه ی فرانسوی Discourse و لاتین Discursus گرفته شده است. و در زبان فارسی از ترکیب مصدر مرخّم گفتن "گفت" و پسوند "مان" ساخته شده است (کرباسیان، قاسم. سایت پژوهشکده ی باقرالعلوم"ع" ).
درباره ی واژه ی گفتمان، معانی و تعاریف متعدّدی بیان شده است که در این مجال به دو تعریف مناسب از این واژه و بیان چند نکته از این معنا، که با هدف و محتوای این وبلاگ همسویی داشته باشد، می پردازیم.
"«گفتمان» در یک تعریف به معنای مجموعه یا دستگاه بینشی است که با واژگان و گفتارهای نهادینه شده، بر ذهنیّت ها اثر می گذارد. در تعریفی دیگر «گفتمان» به معنی پرداختن جزء به جزء یک موضوع، در قالب نوشتن و یا گفتن است" (ویکی پدیا دانشنامه ی آزاد).
" «گفتمان» فعالیّتی عقلی بر یک اساس منطقی سازمان یافته، مجموعه ای از گفتارها که حول محور مشخّصی دور می زند، نظام سخن، صورت بندی دانایی و نظمی که بر اساس آن می اندیشیم و شیوه یبیان و ارائه ی بحث است" (سایت اینترنتی آفتاب).
«در بررسی مفهوم "گفتمان" ما با سه بعد اصلی روبرو خواهیم بود: الف) کاربرد زبان، ب) برقراری ارتباط میان باورها (شناخت) و ج) تعامل اجتماعی» (کرباسیان، قاسم. سایت پژوهشکده ی باقرالعلوم"ع" ).
«گفتمان» به تعبیری حرکت در عمل است و جریان و بستری است که دارای زمینه ی اجتماعی است. در بیان مفهوم «گفتمان»، مطالب فراوان قابل ذکری وجود دارد که به همین اشارات بسنده می شود.
واژه ی دیگری که ضروری است به آن اشاره شود، مفهوم «دانایی» است. «دانایی» ممکن است در یک نگاه به معنای دانش تلقّی گردد. لکن با دقّت در مفهوم آن، معنایی فراتر از دانش از آن قابل دریافت است.
" «دانایی» به عنوان ما به ازای Knawledge عبارت است از آشنایی، آگاهی و فهم کسب شده از طریق مطالعه و یا تجربه. «دانایی» شامل راهبرد، تمرین، روش و رهیافت (چگونگی انجام کار) می شود و بنابراین مرحله ای فراتر از کسب دانش را شامل می شود" (سایت شبکه ی آفتاب).
«دانایی» توانایی است و اگر مبنای عمل «دانایی» نباشد، ناگزیر آن عمل ناقص خواهد بود. «دانایی» دانستنی است همراه با معرفت و در اینجا معرفت اعم از شناخت است. «دانایی» لزوماً نیازمند درجه و مدرک نیست و اساساً ارتباطی به سطح سواد افراد ندارد، بلکه ملاک و میزان، درک و فهم انسان از پدیده ها و محیط پیرامون و به طور کلی نظام آفرینش در همه ی ابعاد آن است.
پس از اشاره در باب «گفتمان» و «دانایی»، لازم است به این دو مفهوم در کنار هم توجّه شود. «گفتمان دانایی» عنوانی که با بررسی، مداقّه و مطالعه فراوان برای این وبلاگ انتخاب گردید. در جایی خوانده بودم «هیچ گفتمانی تا همیشه، مسلّط و فراگیر نخواهد بود، بلکه هر کدام، مربوط به فرهنگ و دوران خاص است». امّا باید بگوییم این سخن در رابطه با «گفتمان دانایی» صادق نخواهد بود، چرا که دانایی گفتمان دیروز و امروز نیست، بلکه به همه ی دوران ها و زمان ها اختصاص دارد.
در حقیقت «گفتمان دانایی» گفتمانی است که باید مسلّط و حاکم بر هر دوره و فرهنگ باشد. و برای ماندگار شدنش باید درون مایه ی آن، آموزه های قرآن و عترت(ع) و سیره ی آن معصومین(ع)، راه و رسم بزرگان اهل معرفت و تجلیّات فرهنگ اصیل اسلامی در نظر گرفته شود.
امید است این وبلاگ سهمی در در مسیر زندگی مطلوب و الهی خوانندگان گرامی ایفا نماید (انشأالله تعالی).
"موفق و مؤید"
نویسنده: مدیر وبلاگ (میرزائی تبار)
93/4/23
4:54 ع
بسم الله الرّحمن الرّحیم
یکی از موضوعاتی که ممکن است ذهن را درگیر و کنجکاو نماید، مفهوم عدل به عنوان یکی از اصول دین است، که در این خصوص به بیان مطلبی مختصر از این باب میپردازیم.
"عدل" در لغت به معنای میانه روی و پرهیز از افراط و تفریط است. در قرآن کریم نیز واژه عدل در معانی لغوی و اصطلاحی مختلف آن بکار برده شده است لکن اکثر موارد آن به صورت نفی ظلم از خداوند در مقام ثواب و عقاب در دنیا و آخرت است.
پیروان ائمه اثنی عشر (ع) معتقدند: با توجه به حسن و قبح ذاتی و عقلی و با توجه به اقتضائات کمالی ذات خداون متعال، صدور قبایح از جمله : خلف وعده و کذب و ظلم از خداوند ممکن نیست و وقتی که صدور قبایح از خدای منان محال باشد، هر آنچه از خدامند تعالی صادر شود، حسن (به فتح ح و س) و عین عدالت خواهد بود. بنابراین، با توجه به وعده هایی که قرآن کریم داده است و با توجه به این که خلف وعده از او محال است ، امکان ندارد که کفار و منافقان و مشرکانی را که بر کفر و نفاق و شرک مرده اند، به بهشت ببرد و بر عکس انبیاء و اولیاء و مؤمنان را به جهنم بیفکند. از این جهت عدل به عنوان یکی از اصول مذهب اثنی عشری به اصول دین اضافه شده است.
لازم به ذکر است عدل به این معنا، دارای لوازمی است که در فقه و کلام یا هر دو مورد استفاده و بررسی واقع شده اند، آنها عبارتند از:
الف) عدل در تکوین:
هر مخلوقی متعادل و متوازن خلق شده است و اجزای آن به گونه ایی تعبیه شده اند که بتوانند در مجموع، آن موجود را به کمال لایق برساند.
ب) عدل در تشریع:
دو ملازمه دارد:
1- خداوند کسی را به خاطر ترک تکلیف از روی جهل (البته اگر قاصر باشد نه مقصر) عقاب نخواهد کرد.
2- خداوند بیش از توان انسان از او تکلیف نخواسته و عسر و حرج را از کسانی که معذورند برداشته است.
ج) عدل در محشر:
خداوند در روز قیامت با توجه به موارد فوق به عدالت حکم می کند.
د) عدل در اجرای حکم:
خداوند در اجرای حکم نیز به عدالت عمل میکند؛ نیکان را پاداش و بدکاران را عقاب می نماید.
قابل توجه است که در ادعیه ائمه اطهار (ع) همواره از عدالت خداوند به او پناه برده شده است و در قرآن نیز صفت عدل به صورت سلب ظلم، به خداوند نسبت داده شده است؛ از این رو خدای متعال در مقام ثواب و عقاب اهل فضل و جود و احسان و عفو و مغفرت است، نه اهل عدل. و احسان و تفضل و کرم و جود از حیث ارزش اخلاقی بالاتر از عدالت اند. در نتیجه او فوق عدل است، چون حاکم و مولای مطلق و خیر محض و رحمت واسعه است.
منبع: مراجعه فرمایید به سایت راسخون، مطلب " منظور از عدل در اصول دین "
" موفق و مؤید"
93/2/6
10:51 ع
بسم الله الرّحمن الرّحیم
پایان نبوت، آغاز امامت است و امامت ادامه نبوت. امام (ع) پیرو نبی (ص) است و وجودش تجلی بخش کلام الله و هادی مسیری است که راه انسان را به سوی نور رهنمون است و نور، رهایی از ظلمت است و اسارت.
امام میکوشد که انسان الهی شود و الهی شدن تنها و تنها با معصومیت امام شدنی است. امام معصوم است و تجلی سیره امام در رفتار، گفتار و کردار انسان و همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی متضمن سعادت و سلامت ابدی اوست. پس امام (ع) ضرورتی اجتناب ناپذیر است.
امام مظهر زیبایی است و زیبایی، زیور انسان و منظور از زیبایی، ظهور کمال انسانی است در دایره وجود روحانی. پس بار دیگر باید گفت: امام ضرورتی است اجتناب ناپذیر و وجود ائمه هدی (ع) هدیه ایی است از جانب رب العالمین، خالق عزیز برای بشریت سراسر نیاز.
نویسنده: مدیر وبلاگ "میرزائی تبار"
"موفق و مؤید"
92/10/29
6:33 ع
بسم الله الرّحمن الرّحیم
مبعوث شدن یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر الهی در مقاطع مختلف زمانی شاهدی است بر ناتوانی انسان در شناخت مقصد و تدبیری است حکیمانه از سوی پروردگار سبحان برای برقراری رابطه مربی و متربی به منظور نائل آمدن انسان به فتح قله های سعادت و نیک بختی و تربیت شدن وی در همه ابعاد شخصیتی.
استاد کرمی فریدونی در سرآغاز کتاب پرتوی از پیام پیامبر برگردانی تازه از نهج الفصاحه می نویسد: اگر ذات بی همتای او هزاران پیام و برنامه آسمانی به زمین فرو می فرستد و اگر هزاران پیام رسان و پیامبر و درس و آموزگار به سوی انسان بر می انگیزد و اگر الگوها و نمونه هایی درخشان و زیبا در چشم انداز بندگان حق جو و نو اندیش و کمال طلب خویش قرار میدهد، همه و همه به خاطر آن است که خرد و اندیشه ی آنان را بر انگیزد و فطرت توحیدی و انسانی شان را شعله ور سازد و آنان را به زندگی پاک و پاکیزه ای راه نماید که خود شناسی و حق شناسی و حق گرایی و رعایت حقوق و حرمت بشر بر گستره ی آن منش و زندگی حاکم باشد و گل ها و گلبرگ های اخلاق و اخلاص و امانت و راستی و مهر و مدارا و ...، دل ها و جانها ی مردم و مزرعه ی زندگی جامعه ها و تمدن را زیبا و عطرآگین و آزاد و آباد و دوست داشتنی سازد و فضای دل انگیز رشد و پیشرفت و شکوفایی و بالندگی و زایش و تربیت و بهسازی و بهروزی فراهم آورد. (کرمی فریدونی،1385: 12-11)
وی همچنین به نقل از فرمایش امیر المؤمنین (ع) در نهج البلاغه می نویسد:
و خدای فرزانه پیام آوران خود را در جامعه ها برانگیخت و فرستادگانش را یکی پس از دیگری به سوی انسانها فرستاد، تا پیمان فطرت را از آنان بخواهند و نعمت های از یاد برده و سپاس آنها را به یادشان آورند و با رساندن پیام انسان ساز او، راه زندگی آگاهانه و آزاد منشانه و انسانی را به آنان نشان دهند و گنجینه های خرد آنان برانگیزد و نشانه های تفکر انگیز قدرت و حکمت آفریدگارشان را به آنان روشنگری کنند تا جستجو گرانه و آزاد منشانه در شناخت همه چیز بیندیشند و اندیشمندانه زندگی کنند. نهج البلاغه/خطبه 1 (کرمی فریدونی، 1385: 12)
ایشان می نویسد:
همه ی پیام های آسمان به زمین برای آن است که انسان به زندگی مورد نظر آفریدگارش روی آورد و آن دعوت سعادت و بهروزی را پاسخ گوید و آن سان زندگی کند که خداوند در قران بدان توجه میدهد: ای کسانی که ایمان آ ورده اید! هنگامی که خدا و پیامبر شما را به چیزی فرا می خوانند که به شما زندگی ارزانی می دارد، فراخوان خدا و پیامبر را پاسخ دهید. انفال/24 (کرمی فریدونی، 1385: 12)
بدین ترتیب، انسان در جهت رسیدن به آن زندگی مورد نظر، نیازمند راهبر و پیامبری بوده و در جهت تعالی محتاج راهنما و هادی. و گذشت زمان و فرا رسیدن دورانی که ضرورت ختم نبوت است، نقطه عطف تربیت انسان و زمان کمال و تعالی ایشان برای سعادت ابدی اوست که رسول اکرم (ص) عهده دار آن بود و آمدنش و ختم رسالت، هر آنچه را که باید به انسان شدن آدمی بیانجامد را به ارمغان می آورد.
نویسنده: مدیر وبلاگ "میرزائی تبار"
منبع:
کرمی فریدونی، علی(1385)، پرتویی از پیام پیامبر برگردانی تازه از نهج الفصاحه، قم: انتشارات حلم.
"موفق و مؤید"
92/10/29
8:57 ص
بسم الله الرّحمن الرّحیم
آنگاه که می خواهیم عمیق تر بیاندیشیم و لحظاتی را در خلوت معنادار خویش سپری نماییم شاید بی دلیل دلمان راهی وادی سراسر شور و حیرت تنهایی و یگانگی وجودی می شود که همیشه ی عمر لحظه ای بدون ما نبوده است. وجودی که برای من و ما سرشار از شگفتی ست و درک والای او چنان مشکل که نه جسم را توان است و نه ذهن را و نه قلب و روح را. امّا هر چه هست فقط اوست؛ بوده است و هست و خواهد بود و این همان وادی توحید است که مرا می خواند، تو را می خواند و ما را می خواند و دلیل خواندن هم چندان مبهم نیست و او می خواهد بسراید سرود یگانگی و همچون او شدن را. که تنها اوست که می ماند و تنها کسانی می مانند که با اویند و این عجیب وادی است.
و آنگاه حیرانی سهم کسانی است که راه توحید را پیموده اند و می پیمایند و سرگردانی برای آنانیست که از این وادی راه فراق را برگزیده اند و چه راه غریبی ست و پریشانی ویژه ی جاماندگان از حیرانی ست و غفلت زدگان رو به سوی سرگردانی. و من و تو در این وادی از کدام دسته ایم، حیرانیم، سرگردانیم و یا پریشانیم؟ و یا شاید از هر کدام سهمی داریم؟
و چه خوش گفت سعدی:
هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم
سعدیا! بی وجود صحبت یار همه عالم به هیچ نستانیم
و چه زیبا سرود حافظ:
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد
باقی همه بیحاصلی و بی خبری بود
نویسنده: مدیر وبلاگ "میرزائی تبار"
"موفق و مؤید"