92/10/29
8:57 ص
بسم الله الرّحمن الرّحیم
آنگاه که می خواهیم عمیق تر بیاندیشیم و لحظاتی را در خلوت معنادار خویش سپری نماییم شاید بی دلیل دلمان راهی وادی سراسر شور و حیرت تنهایی و یگانگی وجودی می شود که همیشه ی عمر لحظه ای بدون ما نبوده است. وجودی که برای من و ما سرشار از شگفتی ست و درک والای او چنان مشکل که نه جسم را توان است و نه ذهن را و نه قلب و روح را. امّا هر چه هست فقط اوست؛ بوده است و هست و خواهد بود و این همان وادی توحید است که مرا می خواند، تو را می خواند و ما را می خواند و دلیل خواندن هم چندان مبهم نیست و او می خواهد بسراید سرود یگانگی و همچون او شدن را. که تنها اوست که می ماند و تنها کسانی می مانند که با اویند و این عجیب وادی است.
و آنگاه حیرانی سهم کسانی است که راه توحید را پیموده اند و می پیمایند و سرگردانی برای آنانیست که از این وادی راه فراق را برگزیده اند و چه راه غریبی ست و پریشانی ویژه ی جاماندگان از حیرانی ست و غفلت زدگان رو به سوی سرگردانی. و من و تو در این وادی از کدام دسته ایم، حیرانیم، سرگردانیم و یا پریشانیم؟ و یا شاید از هر کدام سهمی داریم؟
و چه خوش گفت سعدی:
هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم
سعدیا! بی وجود صحبت یار همه عالم به هیچ نستانیم
و چه زیبا سرود حافظ:
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد
باقی همه بیحاصلی و بی خبری بود
نویسنده: مدیر وبلاگ "میرزائی تبار"
"موفق و مؤید"